fuzuli ارسال شده در مهر 15، 2014 اشتراک گذاری ارسال شده در مهر 15، 2014 در زبان ترکی هیچ کلمه ای با صامت (همخوان ) های " ر ، ژ ، غ " آغاز نمی شود. در سنگ نوشته های اورخون - یئنی سئی در سده ی 8 میلادی ( 1200 سال پیش) از صامت های " ج ، خ ، ژ ، ف، ق ، ه ، و " استفاده نشده است. توضیح در مورد کاربرد همخوان های ترکی: همخوان های دو لبی (قوشا دودق صامتلری):م ، پ ، ب. 1) ب : همخوان " ب" می تواند پیش از همه ی واکه ( مصوت ) های نُه گانه ی ترکی بکار رود . نمونه: بال (عسل) ، بوُغدا (گندم) ، بیچاق bıçaq (در محاوره : پیچاخ)(چاقود ، کارد) ، بوشboş (خالی، تهی) ، بؤرک börk : کلاه ، بَزه ک bəzək (آرایش) ، بیلمَک (دانستن) ، بوکمَک bükmək (خم کردن ، تا کردن). همخوان " ب" در وسط کلمه نیز کار برد دارد. قابار (تاول) ، یوُبانماق (تاخیر کردن) و ... همخوان " ب " در پایان اسم ها کاربرد بسیار اندکی دارد . قاب (ظرف) ، دیب (تَه ، قعر ) همخوان " ب" در پایان فعل برای ساخت " وجه وصفی " بکار میرود. مثل " یازیب ، دئییب ، گؤرب ، اوتوروب و... ) سَنی گؤروب سئویندی (با دیدن تو خوشحال شد.) در سنگنوشته های اورخون یئنی-سئی همخوان "و " به " ب " نیز تغییر می یافته است (consonant shift) . [TABLE=class: cms_table_grid] [TR] [TD]ترکی باستان[/TD] [TD]ترکی نوین[/TD] [/TR] [TR] [TD]بئر (در ترکی باستان نشان مصدری " مَک / ماق" بکار نمی رفت.)[/TD] [TD]وئر (وئرمک): دادن[/TD] [/TR] [TR] [TD]ته به təbə[/TD] [TD]دَوه dəvə (شتر)[/TD] [/TR] [TR] [TD]آب[/TD] [TD]آو (شکار)[/TD] [/TR] [TR] [TD]ساب[/TD] [TD]ساو (پیام ، خبر) ریشه ی نام کوه سَبَلان[/TD] [/TR] [/TABLE] 2) همخوان " پ " : این صامت می تواند پیش از هشت واکه (حف صدار دار) قرار گیرد. نمونه: bozmaqپوزماق : زدودن ، باطل کردن پورسوق porsuq : راسو ، دله ؛ پوُسماق (میسماق) : کمین کردن ؛ پیچیلتی pıçıltı (نجوا) ، پؤرتمَک pörtmək: سرخ شدن از تب یا خشم؛ پیتی (دیزی) ، پاپاق (کلاه پوستی) ، پَلتَک (الکن ، زبانگرفته). همخوان " پ " در میان واژه ها نیز کاربرد دارد . ایپَک ipək (ابریشم) ، توپلاماق toplamaq (گرد آوردن ، جمع کردن). همخوان " پ " در پایان واژه ها بسیار کمیاب است. ساپ (نخ) ، ایپ ip (طناب) این همخوان تنها در ریشه ی واژه ها یافت می شود و در پسوندهای ترکی کاربرد ندارد. خوشه های همخوانی : پپ : توپپوُز toppuz (گیاه شکر تیغال ، عمود آهنی) پد: تاپداماق (کوبیدن با چوپ و لگد) پر : توپراق topraq(خاک) گوپسه مک güpsəmək(کوبیدن با ضربه چکش و ...) البته برای راحتی بحث از ارایه خوشه های هخوانی خود داری خواهم کرد. در ترکی باستان (اورخون-یئنی سئی ) هیچ کلمه ای با " پ " آغاز نمی شد. 3) همخوان " م " : این همخوان با همه واکه های ترکی بکار می رود. مارال (آهو) ، موتال motal: خیک پنیر ؛ موُنجوق ، میریق miriq : لب شکری ؛ مورگو mürgü (چُرت) ؛ مؤچوک möçük (استخوان دنبالچه) ، مَمه ، میلچَک milçək : مگس همخوان " م " در میان و پایان واژه کاربرد فراوان دارد. آخشام (شَب) ، دوُمان (مِه) ، آلیم - ساتیم (خرید و فروش) .... همخوان های لبی - دندانی (دوداق - دیش صامتلری) 1) همخوان " ف" این همخوان بشتر با واکه ی " ای " (که در زبان فارسی وجود ندارد) بکار می رود. فیرلانماق fırlanmaq (چرخیدن) ، فیرتینا fırtına : توفان همخوان " ف" در میان واژه کاربرد کمی دارد (تنها در چند واژه) : اوُلداماق ufuldamaq : نالیدن از سوزش زخم ؛ پوفله مک (پوله مک)püfləmək : فوت کردن بادکنک یا آتش و ... می توان گفت که همخوان " ف " در پایان واژه های ترکی کاربرد ندارد. (تنها در یک یا دو کلمه ) کیف / کوف küf ( کَپَک نان و ...) می توان گفت که حرف " ف " در ترکی آذربایجانی کاربرد اندکی دارد. در ترکی جغتایی حرف " پ " به " ف " تغییر می یافت . توپراق(ترکی آذربایجانی) : توفراق (ترکرکی جُغَتایی) 2) همخوان "و " : این همخوان (v) در آغازه واژه تنها پیش از پنج واکه قرار می گیرد. ووُرماق vurmaq : زدن ؛ وئرمکvermək : دادن ؛ والای (نامیزان بودن حرکت چرخ های اتومبیل ) ؛ ویزیلتی vızıltı : وز- وز (نام آوا) ؛ وه له میر vələmir (در گیاه شناسی : جو دو سر ، یولاف) ؛ وه ز vəz (غده) ؛ و ه ل vəl (خرمنکوب چوبی در روستا) همخوان " و" در میان واژه نیز بکار می رود. داوار (گوسفند) (واژه در ترکی باستان به معنای مال و ثروت نیز بوده است. کلمه تاواریش روسی به معنای " رفیق " از این کلمه ی ترکی گرفته شده است. ) ؛ دوُواق (روبند عروس ) همخوان " و " در پایان واژه ها کاربرد اندکی دارد. آلوو ( شعله آتش). همخوان های پیشزبانی - لثوی ( دیل اؤنو - دیش آرخاسی صامتلری alveolar consonants): ل ، ن ، ت ، د ، س ، ز . 1)همخوان " ل" : این همخوان در آغاز واژه پیش از هشت واکه می تواند ، قرار گیرد و پیش از واکه او u در آغاز واقع نمی شود. لیل (آب گِل آلود) ؛ لاپ (پیشوند صفت عالی لاپ یاخشی= بسیار خوب) ؛ لیغ lığ (گِل و لای ، آبرفت) ؛ لؤپوک löpük (سنگ صاف) ؛ لومه lümə (کوتاه ، لومه قوُیروُق : دُم کوتاه) ؛ لئچه ک leçək ( روسری) ، لَلَک (پَر) ، یئلَک (پَر). در ترکی باستان هیچ کلمه ای با " ل " آغاز نمی شد. این همخوان در میان واژه کار برد بیشتری دارد. اولدوز ulduz :ستاره ؛ یولماق yolmaq (از ریشه کندن) و ... این همخوان در پایان واژه کاربرد اندکی دارد. گؤزه ل gözəl (زیبا) 2) همخوان " ن " : این همخوان بسیار کم در آغاز واژه ها دیده می شود و پیش از هفت واکه می تواند واقع شود. نه nə(چی ؟ / چه ؟) ، ناققا (نهنگ ، وال دریایی) ، نئچه neçə (چند) ، ناخیر naxır (گله گاو) ؛ نؤکر nökər (نوکر واژهای مغولی) ، نوختا noxta(افسار) ، نیسگل (حسرت ، ناکام ماندن) ، نییه niyə (چرا؟) ؛ نیققیلداماق (نِق زدن). همخوان " ن" در میان واژه کاربرد بیشتری دارد. آنلاماق (فهمیدن) ؛ یئنی (نوین) و ... همخوان " ن " در پایان کلمه نیز کاربرد فراوان دارد. قیرغین / قیرقین qırqın (کُشتار) ، سَن (تو، ضمیر دوم شخض مفرد مخاطب). واژه ها بسیار اندک است. آلوو alov (شعله آتش) ، شیو / شوو şiv / şüv (ترکه چوب) لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
NeDa ارسال شده در مهر 15، 2014 اشتراک گذاری ارسال شده در مهر 15، 2014 منبع: وبلاگ شخصی کاربر لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
fuzuli ارسال شده در مهر 15، 2014 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در مهر 15، 2014 تمامي مواردي كه در مورد زبان تركي مي نويسم حاصل تجارب شخصي من است. لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
ارسال های توصیه شده
بایگانی شده
این موضوع بایگانی و قفل شده و دیگر امکان ارسال پاسخ نیست.