yasi ارسال شده در مهر 17، 2014 اشتراک گذاری ارسال شده در مهر 17، 2014 کاش می شد خویشتن را بشکنیم یک شب این تندیسمان را بشکنیم بشکنیم این شیشه ی صد رنگ را این تغافل خانه ی نیرنگ را آسمان دوستی والاتر است شب در این آینه مهتابی تر است من نمی گویم کسی بی درد نیست هرکسی دردی ندارد مرد نیست لیک می گویم فصل سوختن آب را هم می توان آموختن خنده را هم می توان ترسیم کرد عشق را هم می توان تقسیم کرد عشق با لبخند مردم زنده است زندگی هم با تبسم زنده است کاش میشد که صمیمی تر شویم در رفاقت ها قدیمی تر شویم... لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
sadegh ارسال شده در مهر 17، 2014 اشتراک گذاری ارسال شده در مهر 17، 2014 http://www.uplooder.net/img/image/10/8ddc39bbea81bf35dc1ed100c3908366/download.jpg کاش میشد... کمی مجازی غصه خورد کمی مجازی درد کشید و در عوض کمی واقعی خندید. لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
tj ارسال شده در مهر 17، 2014 اشتراک گذاری ارسال شده در مهر 17، 2014 کاش میشد باتو بودن رو نوشت تا که زیبارا کشم بر هر چه زشت کاش میشدرورنگین کمان مینوشتم تا ابدبا من بمان لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
yasi ارسال شده در دی 26، 2014 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در دی 26، 2014 کاش غصه تموم میشد کاش گریه نمی کرد من باعث و بانیشم دنبال کی می گردم تقصیر خودم بوده هرچی که سرم امد از هرچی که ترسیدم عینا به سرم امد تا قصه منو دیدی احساس خطر کردی تا رازمو فهمیدی دنیارو خبر کردی این حادثه ی تلخو از چشم تو میدیدم تو روی تو دنیا بود من پشت تو جنگیدم لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
ارسال های توصیه شده
بایگانی شده
این موضوع بایگانی و قفل شده و دیگر امکان ارسال پاسخ نیست.