رفتن به مطلب
کام به کام

خیییییلیییی قشنگه


mehdi shamloo

ارسال های توصیه شده

استاد شهریار وقتی معشوقه اش رو روز سیزده به در با همسر وبچه به بغل

میبینه... :

سر و همسر نگرفتم که گرو بود سرم...

تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم

تو جگر گوشه هم از شیر بریدی و هنوز

من بیچاره همان عاشق خونین جگرم

منکه با عشق نراندم به جوانی هوسی

هوس عشق و جوانیست به پیرانه سرم

پدرت گوهر خود تا به زر و سیم فروخت

پدر عشق بسوزد که در آمد پدرم

عشق و آزادگی و حسن و جوانی و هنر

عجبا هیچ نیرزید که بی سیم و زرم

سیزده را همه عالم به در امروز از شهر

من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم

تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم

گاهی از کوچهی معشوقهی خود میگذرم

 

10398102_248055365404768_8447362741930539054_n.jpg?oh=60b31783d20e72b609f10e40c3649a96&oe=545DFC7B&__gda__=1417279986_ae82b1da9a6a7d6620dd2e6f98a7fb53

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بایگانی شده

این موضوع بایگانی و قفل شده و دیگر امکان ارسال پاسخ نیست.

×
×
  • اضافه کردن...