saleh ارسال شده در آبان 10، 2014 اشتراک گذاری ارسال شده در آبان 10، 2014 با عرض سلام و وقت به خیر کاربران فهیم در این تایپیک نیت دارم به معرفی شهید جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان بپردازم عزیزان اگر مطالبی در خصوص ایشون دارید در این تاپیک قرار دهید با تشکر http://yademanisar.ir/wp-content/uploads/2012/09/%D8%AC%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%AF-%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AB%D8%B1-%D8%AD%D8%A7%D8%AC-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D9%85%D8%AA%D9%88%D8%B3%D9%84%DB%8C%D8%A7%D9%86.jpg لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
saleh ارسال شده در آبان 10، 2014 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در آبان 10، 2014 متأسفانه چهره برادر احمد را خشن ترسیم کرده اند. حاج احمد آنقدر مهربان بود که وقتی برای کوچکترین نیرویش، اتفاقی میافتاد، همه شهر را به دنبالش میگشت. فرمانده و غیر آن، برایش فرقی نداشت. حتی در عملیات فتح المبین، حواسش به خواهرها بود و از بچه ها خواسته بود که ما را سیزده بدر ببرند، چقدر هم آن روز به همه ما خوش گذشت. برادر احمد هر روز بین ساعت 11 الی 12 برای پانسمان میآمد و در این ساعت هم بسیار دقیق و مقرراتی بود. یک روز نیامد. خیلی منتظر شدیم اما خبری نشد و با برادر میرکیانی تماس گرفتیم. گفت: برادر احمد از سحر تا حالا، در حمام هستند! گفتم شرایط ما را به ایشان بگویید؛ ما ناراحت گچ پای ایشان هستیم که با کوچکترین نمی پاک میشود. از طرفی برق هم رفته و ما برای استریل وسایل، باید موتور برق روشن کنیم و منتظر ایشان هستیم. 10 دقیقه بعد برادر میرکیانی و برادر احمد آمدند. خیلی نگران بودم و حتی ناراحت بودم از سهل انگاری برادر احمد، اما دیدیم گچ پا سالم است! برادر میرکیانی من را صدا زد که «چیزی به برادر احمد نگویید؛ ایشان از صبح در حمام، لباس چرک های بچه ها را میشستند.» پای گچ شده را هم با نایلون پوشانده بود تا آسیبی نرسد. من رفتم به ایشان برسم، دیدم پوست انگشتان رفته و خون آمده است، اما به روی خودش نیاورد، من هم چیزی نگفتم. لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
saleh ارسال شده در آبان 13، 2014 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در آبان 13، 2014 بعد از عمليات بيتالمقدس و فتح خرمشهر زماني كه خدمت حضرت امام شرفياب شديم حاج احمد از ناحيه پا مجروح شده بود و عصا در دست داشت. وقتي كه خدمت امام رسيديم ايشان با امام ملاقات خصوصي هم داشت براي عرض گزارش. زماني كه از خدمت امام برميگشت ديدم كه برادر احمد عصا در دست ندارد و خيلي سريع و خيلي خوب دارد حركت ميكند و اصلاَ احساس ناراحتي نميكند. من از ايشان پرسيدم كه عصا را چه كردي. گفت زماني كه خدمت امام بودم امام پرسيدند كه پايت چه شده است گفتم كه مجروح و زخمي هستم. حضرت امام دستي بر زخم پايم كشيدند و فرمودند ان شاءالله اين زخم خوب ميشود. من از آن لحظه ديگر احساس درد ندارم و نياز به عصا هم ندارم. لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
saleh ارسال شده در آبان 13، 2014 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در آبان 13، 2014 در سال ۱۳۳۲ در یکی از محلات جنوب شهر تهران به دنیا آمد.اما پدرش اصالتاً اهل تفت بود.او در سال ۱۳۵۱ موفق به اخذ دیپلم گردید.در سال ۱۳۵۶ در رشته مهندسی الکترونیک دانشگاه علم و صنعت ایران پذیرفته شد. سپس به خدمت سربازی اعزام شد و در شیراز دوره تخصصی تانک را گذراند و پس از آن، به سرپل ذهاب اعزام شد. در سال ۱۳۵۴ توسط اکیپی از کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک دستگیر و روانه زندان شد و مدت پنج ماه را در زندان فلکالافلاک خرمآباد در سلولی انفرادی گذراند. با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، مسئولیت تشکیل کمیته انقلاب اسلامی محل خویش را عهدهدار شد. پس از شکل گیری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به این ارگان پیوست و به سازماندهی نیروها همت گماشت. پس از شروع آشوبهای کردستان در اسفند سال ۱۳۵۷ داوطلبانه عازم کردستان شد و بخشی از نا آرامیهای آنجا را سامان بخشید. در اوایل خرداد ۱۳۵۹ موفق شد شهرستان مریوان را که در تصرف ضد انقلاب بود، آزاد کند. از این روی مسئولیت سپاه مریوان بر عهده او گذاشته شد. لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
saleh ارسال شده در آبان 13، 2014 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در آبان 13، 2014 http://up.eltconferenceili.ir/up/mokhtasar/picnew/34620522002200274773.jpg http://www.niloblog.com/files/images/2gf1gmn6tltppsd81lk7.jpg http://shankh.ir/wp-content/uploads/2013/11/105425.jpg لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
ارسال های توصیه شده
بایگانی شده
این موضوع بایگانی و قفل شده و دیگر امکان ارسال پاسخ نیست.