ALI ارسال شده در آذر 27، 2014 اشتراک گذاری ارسال شده در آذر 27، 2014 يادتان هست همه عين برادر بودند... تاجر و كارگر انگار برابر بودند...؟ يادتان هست چه شوري همه جا برپا بود... عجم و ترك و لر و كرد و عرب آنجابود...؟ يادتان هست همه گوش به فرمان بودند... سينه چاك سخن پير جماران بودند...؟ يادتان هست كه ميگفت اگر پُرباريم... همه را ازنمك ماه محرم داريم...؟ يادتان هست كه ازحيله دشمن ميگفت... يادتان هست كه ازپيله دشمن ميگفت...؟ گفت دلداري دشمن دلتان را نبرد... مثل طوفان زده ها، حاصلتان را نبرد...! جنگ، جنگ است فقط رنگ عوض ميگردد... نقشه ها درپي هرجنگ عوض ميگردد...! جنگ آنروز اگر موشكي و سركش بود... آتش فتنه امروز پر از تركش بود...! جنگ امروز، به دنبال اصول دين است... اين همان زخم قديميست، ببين چركين است...! چشم واكن اخوي، خوب ببين ياركجاست... نخل بسيار، ولي ميثم تماركجاست...؟ اَيْنَ عماركجاييد جوانان وطن...؟ اَيْنَ عماربياييد جوانان وطن...! مامحال است كه از بيعتمان برگرديم... تاكه مثل پسرفاطمه بي سر گرديم...! بعداز شام سيه بال، سحر مي آيد... يوسف گم شده، دارد زسفر مي آيد...! يادتان هست كه مديون شهيدان هستيم...؟ اهل جمهوري اسلامي ايران هستيم...! لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
ALI ارسال شده در آذر 27، 2014 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در آذر 27، 2014 هر شهید کربلایی دارد که خاک آن کربلا تشنه خون اوست ، و زمان انتظار می کشد تا پای آن شهید بدان کربلا رسد و آنگاه خون شهید جاذبه ی خاک را خواهد شکست و ظلمت را خواهد درید و معبری از نور خواهد گشود و روحش را از آن ، به سفری خواهد برد که برای پیمودن آن هیچ راهی جز شهادت وجود ندارد... شهید سید مرتضی آوینی لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
ارسال های توصیه شده
بایگانی شده
این موضوع بایگانی و قفل شده و دیگر امکان ارسال پاسخ نیست.