رفتن به مطلب
کام به کام

فرار از زندگي


negar

ارسال های توصیه شده

 

روزی شاگردی به استاد خویش گفت: استاد می خواهم یکی از مهمترین خصایص انسان ها را به من بیاموزی.

 

استاد گفت: واقعا می خواهی آن را فراگیری؟

 

شاگرد گفت: بله، با کمال میل.

 

استاد گفت: پس آماده شو با هم به جایی برویم.

 

شاگرد قبول کرد. استاد شاگرد جوانش را به پارکی که در آّن کودکان مشغول بازی بودند، برد.

 

استاد گفت: خوب به مکالمات بین کودکان گوش کن. مکالمات بین کودکان به این صورت بود:الان نوبت من است که فرار کنم و تو باید دنبال من بدوی.

 

نخیر الان نوبت توست که دنبالم بدوی.

 

اصلا چرا من هیچ وقت نباید فرار کنم؟ و حرف هایی از این قبیل...

 

استادادامه داد: همانطور که شنیدی تمام این کودکان طالب آن بودند که از دستدیگری فرار کنند. انسان نیز این گونه است. او هیچگاه حاضر نیست با شرایطموجود روبرو شود و دائم در تلاش است

 

از حقایق و واقعیات زندگی خود فرار کندو هرگز کاری برای بهبود زندگی خود انجام نمی دهد. تو از من خواستی یکی ازمهم ترین ویژگی های انسان را برای تو بگویم و من آن را در چند کلام

 

خلاصهمی کنم: تلاش برای فرار از زندگی.

 

 

 

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بایگانی شده

این موضوع بایگانی و قفل شده و دیگر امکان ارسال پاسخ نیست.

×
×
  • اضافه کردن...