رفتن به مطلب
کام به کام

بهانه رنگین کمانیم تو بمان برای من....


negar

ارسال های توصیه شده

 

در این شب بارانی پاییزی کنار مشتی تنهایی

 

بین من و دل از سر شب حرف تو بود

 

در این پرسه زدن های نیمه شبی و گاه و بی گاهم

 

در این کمرنگی روزهایم ، صدای آمدنت ، شعر هایم را ، همه احساسم را رنگین کمانی کرد

 

چشم هایم را پر از آرزو می کنم و به اشک هایم می آویزم برای تو

 

بهانه*ی نوشتنم... چه قدر خوب که هستی...

 

می دانی این روز ها نامت سر مشق تمام نوشته هایم شده است

 

که من هر لحظه پرم از واژه... از حرف... از مهربانی...

 

هرلحظه ام پراست از وجود تو... از صدای دلنواز تو... از نگاه تو...

 

حس کن این کلمات را که به خاطر تو آفریده شده اند...

 

گاهی دلتنگ تو و تمام نوشته هایی می شوم که وجودم را لبریز می کند

 

به اینها چه می گویند؟

 

نوشته ، نثر، عادت، دلتنگی،هذیان، احساس یا تو...

 

با توام ، توئی که همچون پیچک بر من پیچیده ای...

 

توئی که زندگیم را دربرگرفته ای و پر از بهانه ی دوست داشتنی...

 

نیازی به پاسخ نیست همین که بهانه ی نوشتنم شدی ...کافی است

 

فقط هوایت را از سرم دور نکن که نفسم به شماره می افتد...

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بایگانی شده

این موضوع بایگانی و قفل شده و دیگر امکان ارسال پاسخ نیست.

×
×
  • اضافه کردن...