mordab70 ارسال شده در بهمن 19، 2013 اشتراک گذاری ارسال شده در بهمن 19، 2013 خبر به دورترین نقطه*ی جهان برسد نخواست او به من خسته ـ بی*گمان ـ برسد شکنجه بیشتر از این*؟ که پیش چشم خودت* کسی که سهم تو باشد، به دیگران برسد چه می*کنی*؟ اگر او را که خواستی یک عمر به راحتی کسی از راه ناگهان برسد… رها کنی*، برود، از دلت جدا باشد به آن*که دوست*تَرَش داشته*، به آن برسد رها کنی*، بروند و دو تا پرنده شوند خبر به دورترین نقطه*ی جهان برسد گلایه*ای نکنی*، بغض خویش را بخوری* که هق*هق تو مبادا به گوششان برسد خدا کند که*… نه*! نفرین نمی*کنم*، نکند به او، که عاشق او بوده*ام*، زیان برسد خدا کند فقط این عشق از سرم برود خدا کند که فقط زود آن زمان برسد لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
proshat ارسال شده در بهمن 19، 2013 اشتراک گذاری ارسال شده در بهمن 19، 2013 عجب غمی! :ws44:cbc لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
proshat ارسال شده در بهمن 19، 2013 اشتراک گذاری ارسال شده در بهمن 19، 2013 نمی توان برگشت و آغاز خوبی داشت اما میتوان شروع کرد و پایان خوبی داشت. http://t3.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcQjjoMYXEKJzAKgDoSh0wuJ1tSs4UrsgyoOLWs4mnZvQD0EpM5AZQ لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
ارسال های توصیه شده
بایگانی شده
این موضوع بایگانی و قفل شده و دیگر امکان ارسال پاسخ نیست.