رفتن به مطلب
کام به کام

غربی ترین دل


Hojjat

ارسال های توصیه شده

تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب

بدین سان خواب ها را با تو زیبا می کنم هر شب

تبی این کاه را چون کوه سنگین می کند آنگاه

چه آتش ها که در این کوه برپا می کنم هر شب

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به یاد روزان دیروزم...

مینویسم از بی کسی

بی پناهی

پریشانی

باز مینویسم از غرق در دیروزهایم...

...!

در سوگ سوژه های سوخته

اندوهگین

به رجعت یک کور سوی نور امیدوار

در پناه به قصری از ستون های آه...

میگریزم از دیروزم...

خاطراتم...

خاطی هایم...

و تنهایی...

و کاش میشد رها کنم ... یادواره ی تلخ دیروزهایم را ...

تا گشایند بر من در های روزی...

تا روزی نباشد این سرشت بی سرنوشت...

پر از خمودگی... یأس.... ناامیدی...

تا باز ننویسم از بی کسی

و پر شوم از عشق

و بگویم: پرستویی گذشت از این پنجره ای باز...

تا بگویم خواهم نوشت به یاد فرداها...!

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

نيلوفرانه دوستت مي دارم

 

نه مانند مردماني كه دوست داشتن را

 

به عادتي كه ارث برده اند

 

با طعم غريزه نشخوار مي كنند

 

من درست مثل خودم

 

هنوز و هميشه

 

دوستت مي دارم

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند

مثل آسمانی که امشب می بارد....

و اینک باران

بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند

و چشمانم را نوازش می دهد

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

 

هوای من

نفس های گل سرخی ست

که گلبرگ گلبرگ

با لهجۀ عطرها

صدا می زند تو را

تو می وزیُّ

کوچه باغ دلم

می برد مرا به شبنم زار

بوی سبز علف

عطر خیس شبدرها

پر می کشد

چکاوک از پرچین سینه ام

و در جویبار خیالت

تن به عشق تو می شوید

زیر آفتاب گرم چشمانت

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

میان منُ تو

فاصله یک باران ست

و خیالت که مرا

از پنجره می گیرد

و می برد

قدم زنان تا عشق

می رسم به تو

 

و دست هائی پر از

طراوت اوّلین سلام

گل سرخی

که گلبرگ گلبرگ

در صدای عطرها

هجا می کند تو را

میان منُ تو

فاصله یک باران ست

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بایگانی شده

این موضوع بایگانی و قفل شده و دیگر امکان ارسال پاسخ نیست.

×
×
  • اضافه کردن...