Haniye ارسال شده در خرداد 28، 2014 اشتراک گذاری ارسال شده در خرداد 28، 2014 گیر دادن رستم به سهراب چنین گفت رستم به سهراب یل که من آبرو دارم اندر محل مکن تیز ونازک، دوابروی خود دگر سیخ سیخی مکن،موی خود شدی در شب امتحان گرم چت برو گمشو ای خاک بر آن سرت اس ام اس فرستادنت بس نبود که ایمیل و چت هم به ما رو نمود رها کن تو این دخت افراسیاب که مامش ترا می نماید کباب اگر سر به سر تن به کشتن دهیم دریغا پسر، دست دشمن دهیم چو شوهر دراین مملکت کیمیاست ز تورانیان زن گرفتن خطاست خودت را مکن ضایع از بهر او به درست بپرداز و دانش بجو در این هشت ترم، ای یل باکلاس فقط هشت واحد نمودی تو پاس تو کز درس و دانش گریزان بدی چرا رشته ات را پزشکی زدی من از گور بابام ، پول آورم که هر ترم، شهریه ات را دهم من از پهلوانان پیشم پسر ندارم به جز گرز و تیر و سپر چو امروزیان،وضع من توپ نیست بود دخل من هفده و خرج بیست به قبض موبایلت نگه کرده ای؟ پدر جد من را در آورده ای مسافر برم،بنده با رخش خویش تو پول مرا می دهی پای دیش مقصر در این راه، تهمینه بود که دور از من اینگونه لوست نمود چنین گفت سهراب : ای ول پدر بود گفته هایت چو شهد و شکر ولی درس و مشق مرا بی خیال مزن بر دل و جان من ضد حال اگر گرم چت یا اس ام اس شویم از آن به که یک وقت دپرس شویم شعر گفتنم خوبه ها؟؟؟؟؟ :w16:cbc البته ازخودم نبود :4chsmu1:cbc لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
Hojjat ارسال شده در خرداد 28، 2014 اشتراک گذاری ارسال شده در خرداد 28، 2014 :lol:cbc jaleb bood لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
ارسال های توصیه شده
بایگانی شده
این موضوع بایگانی و قفل شده و دیگر امکان ارسال پاسخ نیست.