رضا ارسال شده در خرداد 28، 2014 اشتراک گذاری ارسال شده در خرداد 28، 2014 http://images.khabaronline.ir/images/2014/3/position50/14-3-27-132546abdolvahed_mirzazadeh-11-121.jpg [h=1]استادی که تاریخ را قربانی سیاست نکرد/ گزارش مراسم تشییع پیکر استاد باستانی پاریزی[/h] در مراسم تشییع پیکر استاد محمدابراهیم باستانی پاریزی، آدم های زیادی حضور داشتند. آدم هایی از هر طیف و با هر شیوه فکری. صبح پنجشنبه 7 فروردین در مقابل دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران مراسم تشییع مورخ، نویسنده، پژوهشگر، شاعر و استاد بازنشسته دانشگاه تهران برگزار شد. چهره ای که تمام این عنوان ها را در کنار هم و به تمامی کسب کرده و از آن خود کرده بود. مراسم با قطعه شعری آغاز شد که خود استاد، برای سنگ مزارش سروده بود. سپس فرزندانش، حمید و حمیده 89 شاخه گل روی تابوت او گذاشتند، به عدد سال های عمر پدر. حسن روحانی، سیدمحمد خاتمی، حسن خمینی از جمله شخصیت های سیاسی بودند که پیام تسلیت شان در این مراسم قرائت شد. همچنین کانون نویسندگان ایران که پیامش توسط فرخنده حاجی زاده خوانده شد درگذشت باستانی پاریزی را تسلیت گفته بود. نخستین سخنران اما حجت الاسلام دکتر جعفریان بود. همکار مرحوم باستانی پاریزی در دانشگاه تهران که گفت: هشت سال در گروه تاریخ دانشگاه تهران همکار استاد پاریزی بودم. اگرچه افتخار شاگردی ایشان را نداشتم اما از مصاحبت با او برخوردار بودم. همچنین دیگر دوستان و همکارانم هم مصاحبت با ایشان را نسبت به دیگر تفریحات ترجیح میدادند.» او باستانی پاریزی را یک عالم به تمام معنا دانست به گونه ای که در این سال ها حتی یک بار از او کلام تند یا غیبت نشنیده و هرگز ندیده که کسی را تحقیر کند: «. ایشان هرگز در مناسبات علمی و اجتماعی از حد خودشان تجاوز نکرد. او یکی از اسطورههای دانشگاه تهران در طول تاریخ این دانشگاه است و اسوهای یکتا برای دانشجویان و اساتید به شمار میآید.» جعفریان همچنین گفت که دکتر باستانی پاریزی هرگز علم تاریخ را به پای سیاست قربانی نکرد یا آن را فدای خواسته دیگران نساخت. دکتر باستانی پاریزی همیشه می گفت قسم خورده ام، در هر سخنرانی و سمیناری که شرکت کردم، نامی از کرمان و تاریخش هم ببرم. این سوگند این بار هم نشکست چرا که این بار آقای گلاب زاده به نمایندگی از مردم کرمان در مراسم ختم او باز هم پای کرمان را به میان کشید: « این لحظه برای من لحظهای بسیار خطیر است. درباره خصوصیات این بزرگوار باید بگویم که تلاش ایشان، آستانه اشراق و نگاهش، رصدخانه بیکرانگی بود. او هرگز آرام و قرار نداشت و در کوچه پس کوچههای تاریخ به دنبال عزت و بالندگی ملت ایران بود و همواره میکوشید تا کرمان و کرمانی را آنگونه که هستند، معرفی کند.» او گفت که تاریخ کرمان بدون نام استاد پاریزی معنایی ندارد. بعد نوبت به علی دهباشی، سردبیر مجله «بخارا» رسید که درباره استاد و دوست دیرینش سخن بگوید. او نخست شعری از استاد شفیعی کدکنی خواند، «مرثیه های سرو کاشمر»: ای روشنی باغ و بهاران که تو بودی/ وی خرمی خاطر یاران که تو بودی ای سرو که در پیرهن صبح نگنجید/ جان تو وای جان بهاران که تو بودی... در تابش خورشید تموز و تپش خاک/ آرامگه و منزل یاران که تو بودی بی پشت و پناهند تذروان و هزاران/ ای باغ تذروان و هزاران که تو بودی... یاد پدر اندر پدر اندر پدر ما/ و آیینه صد نسل و تباران که تو بودی سال دگر این دشت بهار از که بجوید؟/ ای رایت رویان بهاران که تو بودی ای در غم و اندوه که ماییم پس از تو/ وی شادی اندوه گذاران که تو بودی» دهباشی از شیوه منحصر به فرد تاریخ نگاری استاد حرف زد که به مدد آن هزاران نفر گریزان از تاریخ را به آن علاقمند کرد و او را صیاد وقایع تاریخی دانست. بعد از دهباشی، باز نوبت یکی دیگر از همشهری های باستانی پاریزی شد. سید محمود دعایی مدیر مسئول روزنامه «اطلاعات» که گفت: « آخرین مرتبهای که استاد دستور دادند تا در روزنامه «اطلاعات» مطلبی را چاپ کنیم، یاد و خاطره پدر مرحوم ایشان بود. استاد پاریزی با روزنامه «اطلاعات» انس داشتند؛ به گونهای که به مناسبت 80 سالگی روزنامه، مقالهای را در اختیار این روزنامه قرار داد. ایشان میگفتند: «من همزاد اطلاعات هستم»، چرا که استاد پاریزی نیز سال 1304 متولد شده بودند.» او افزود: « استاد پاریزی به شایستگی مینوشت و نسبت به آنان که در حقشان جفا شده بود، دفاع میکرد. او در هر دوره از حکومتها که بر این کشور حاکم بودند، هرگز مجیز حاکمی را نگفت و به هیچ مسوولی چیزی نگفت، استاد باستانی پاریزی هیچگاه نسبت به آنچه که به روزنامه «اطلاعات» میداد، حق القلم یا حقالتحریر نخواست.» مدیرمسئول روزنامه اطلاعات، با بیان این که من واسط استاد و مسئولان کشور بودند گفت: «هر جا که مشکلی برای بزرگی پیش می آمد، آقای باستانی، با قلم زیبا و شلاق گونه خود نامه ای می نوشت و من معمولا این نامه ها را به دست مسئولان می رساندم.» او ادامه داد: «استاد با نگارش این نامه ها گاهی شلاق گونه بر گونه های مسئولان می نواخت و از بزرگانی که دچار مشکل شده بودند یا به ناحق کنار گذاشته شده بودند حمایت می کرد. معمولا نامه های او بی پاسخ نمی ماند. مثل حقی که از محمدابراهیم ریاحی غصب شده بود و با نامه باستانی پاریزی این حق به او برگردانده شد.» دعایی یکی از ویژگی های باستانی پاریزی را در این دانست که او در تمام طول عمر خود و در هر دوره ای از حکومت ها مجیز هیچ حاکمی را نگفت و با صلابت کویرگونه کرمانی خود حماسه آفرید.» دعایی همچنین پیام تسلیت سیدمحمد خاتمی، رییس جمهور پیشین ایران را قرائت کرد. سیدمحمد خاتمی در بخشی از این پیام نوشته بود که درگذشت استاد باستانی پاریزی، فضل و فضیلت را عزادار کرد. بعد از دعایی اما این فرخنده حاجی زاده بود که به نمایندگی از کانون نویسندگان ایران پیام تسلیت این نهاد صنفی را خواند: « استاد پاریزی؛ استادی خستگیناپذیر بود که شاگردان بسیاری را در گروه تاریخ دانشگاه تهران پرورش داد و همچنین ملت ایران نیز نیم قرن از تلاشهای این استاد استفاده کردند.» اسحاق جهانگیری معاون اول رییس جمهور ، احمد مسجدجامعی رییس شورای شهر، دکتر رضا فرجی دانا وزیر علوم ، تحقیقات و فناوری، دکتر حسین امید، رییس دانشگاه تهران، محمد ملکی، نخستین رییس دانشگاه تهران، بهمن فرمان آرا، فرهاد توحیدی، جواد مظفر، فخرالدین فخرالدینی، فاضل جمشیدی، محمدجواد حق شناس، صادق آیینه وند، مهدی محقق، نوش آفرین انصاری، نماینده جامعه زرتشتیان تهران و کرمان و ... از جمله افرادی بودند که در این مراسم شرکت کردند. در حاشیه این مراسم اگرچه از علاقه و اصرار مردم کرمان و پاریز برای دفن پیکر استاد در آنجا سخن به میان آمد ولی در نهایت بنا بر وصیت استاد، پیکر او در کنار همسرش در بهشت زهرا آرام گرفت. لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
ارسال های توصیه شده
بایگانی شده
این موضوع بایگانی و قفل شده و دیگر امکان ارسال پاسخ نیست.