رفتن به مطلب
کام به کام

فراز هايي از وصيت نامه هاي شهداي دوران باشكوه دفاع مقدس


ALI

ارسال های توصیه شده

و امروز:

وصیت نامه شهید محمد جهان آرا

 

http://www.asriran.com/files/fa/news/1389/3/2/136395_453.jpg

 

محمد جهان آرا در خرمشهر به دنیا آمد.[۱] در سال ۱۳۴۸ تحت تاثیر جنبش اسلامی به رهبری روح الله خمینی همراه عدهای از دوستاناش وارد مبارزات سیاسی علیه دولت محمدرضا پهلوی شد و گروه الله اکبر را راه اندازی کرد.[۲] در اواخر سال ۱۳۴۹ همراه برادرش به عضویت گروه مخفی حزبالله خرمشهر درآمد. دو سال بعد اعضای گروه توسط ساواک شناسایی شد و تمام اعضای آن دستگیر و زندانی شدند. در جریان این دستگیری، محمد جهانآرا به یک سال زندان محکوم شد.[۳]

وی پس از اخذ دیپلم در سال ۱۳۵۴ در کنکور دانشگاهها شرکت کرد و برای ادامهٔ تحصیل راهی مدرسهٔ عالی بازرگانی تبریز شد.[۳]

در سال ۱۳۵۵ جهان آرا به عضویت گروه «منصورون» که یک گروه معتقد به مبارزه مسلحانه بود درآمد.[۳] در سال ۱۳۵۷، هنگامی که قرار بود به سرپرستی سید علی اندرزگو به سوریه و اردوگاههای مقاومت فلسطین سفر کند، به دلیل کشتار مردم تهران در میدان ژاله در هفدهم شهریور ۱۳۵۷ از سفر بازماند.[۴]

در پاییز سال ۱۳۵۷ در پی اعزام تانکهای ارتش به خیابانهای اهواز و کشتار مردم، گروه منصورون، تصمیم به دفاع مسلحانه از مردم تظاهر کننده میگیرند. اعضای گروه در یکی از این درگیریها با نیروهای زرهی، حدود ۳۰ نفر از نیروهای شاهنشاهی را مجروح کردند.[۴]

پس از انقلاب

 

بعد از پیروزی انقلاب ایران (۱۳۵۷) محمد جهانآرا پس از دو سال و نیم زندگی مخفی به خرمشهر بازگشت. او و دوستانش در خرمشهر گروهی به نام کانون فرهنگی نظامی انقلابیون خرمشهر تشکیل دادند.

محمد جهان آرا در سال ۱۳۵۸ ازدواج کرد. در همان سال فرماندهی سپاه خرمشهر را به عهده گرفت و همزمان جهاد سازندگی خرمشهر را نیز پایهگذاری کرد. با شروع جنگ دوش به دوش مردم از شهر دفاع کرد. بعد از سقوط خرمشهر و عزل بنی صدر از فرماندهی کل قوا مرحله جدیدی از جنگ آغاز شد. اولین گام شکستن محاصرهٔ آبادان بود. این پیروزی در مهر ۱۳۶۰ روی داد. به دنبال این پیروزی در روز هفتم مهر محمد جهانآرا و تعداد دیگری از فرماندهان راهی تهران شدند تا گزارش عملکرد نیروها را به روحالله خمینی بدهند اما در میانه راه بر اثر سقوط هواپیمای پرواز هرکولس سی-۱۳۰ نیروی هوایی ارتش ایران ۱۳۶۰ کشته شد.

نوحهٔ معروف «ممد نبودی ببینی» پس از آزادسازی خرمشهر اوّلین بار توسط حسین فخری همرزم او بر سر مزارش خوانده شد و یک‎سال بعد توسط غلام کویتیپور همزمان با آزادسازی خرمشهر خوانده شد.

 

 

وصیت نامه شهید محمد جهان آرا

 

از روزی که جنگ آغاز شد تا لحظه ای که خرمشهر سقوط کرد یک ماه بطور مداوم کربلا را می دیدم. «ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین».

بارپرودگارا، ای رب العالمین، ای غیاث المستغیثین و ای حبیب قلبو الصالحین. تو را شکر می گیوم که شربت شهادت این گونه راه رسیدن انسان به خودت را به من بنده ی فقیر و حقیر و گناهکار خود ارزانی داشتی.

من برای کسی وصیتی ندارم ولی یک مشت درد و رنج دارم که بر این صفحه ی کاغذ می خواهم همچون تیری بر قلب سیاه دلانی که این آزادی را حس نکرده اند و بر سر اموال این دنیا ملتی را، امتی را و جهانی را به نیستی و نابودی می کشانند، فرو آورم.

خداوندا! تو خود شاهدی که من تعهد این آزادی را با گذراندن تمام وقت و هستی خویش ارج نهادم. با تمام دردها و رنج هایی که بعد از انقلاب بر جانم وارد شد صبر و شکیبایی کردم ولی این را می دانم که این سران تازه به دوران رسیده، نعمت آزادی را درک نکرده اند چون دربند نبوده اند یا در گوشه های تریاهای پاریس، لندن و هامبورگ بوده اند و یا در ...

و تو ای امامم! ای که به اندازه ی تمام قرنها سختی ها و رنج ها کشیدی از دست این نابخردان خرد همه چیزدان! لحظه لحظه ای این زندگی بر تو همچن نوح، موسی و عیسی و محمد (ص) گذشت. ولی تو ای امام و ای عصاره ی تاریخ بدان که با حرکتت، حرکت اسلام را در تاریخ جدید شروع کردی و آزادی مستضعفان جهان را تضمین کردی. ولی ای امام کیست که این همه رنجها و دردهای تو را درک کند؟! کیست که دریابد لحظه ای کوتاهی از این حرکت به هر عنوان، خیانتی به تاریخ انسانیت و کلیه انسان های حاغضر و آینده تاریخ می باشد؟

ای امام! درد تو را، رنج تو را می دانم چه کسانی با جان می خرند، جوان با ایمان، که هستی و زندگی تازه ی خویش را در راه هدف رسیدن حکومت عدل اسلامی فدا می کند. بله ای امام! درد تو را جوانان درک می کنند، اینان که از مال دنیا فقط و فقط رهبری تو را دارند و جان خویش را برای هدفت که اسلام است فدا می کنند.

 

ای امام تا لحظه ای که خون در رگ های ما جوانان پاک اسلام وجود دارد لحظه ای نمی گذاریم که خط پیامبر گونه تو که به خط انبیاء و اولیاء وصل است به انحراف کشیده شود.

ای امام! من به عنوان کسی که شاید کربلای حسینی را در کربلای خرمشهر دیده ام سخنی با تو دارم که از اعماق جانم و از پرپر شدن جوانان خرمشهری برمی خیزد و آن، این است؛ ای امام! از روزی که جنگ آغاز شد تا لحظه ای که خرمشهر سقوط کرد من یک ماه بطور مداوم کربلا را می دیدم هر روز که حمله ی دشمن بر برادران سخت می شد و فریاد آنها بی سیم را از کار می انداخت و هیچ راه نجاتی نبود به اتاق می رفتم، گریه را آغاز می کردم و فریاد می زدم ای رب العالمین بر ما مپسند ذلت و خواری را.

 

 

 

http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/0/0c/Mohamad_Jahan_Ara_%282%29.jpg/423px-Mohamad_Jahan_Ara_%282%29.jpg

 

روحش شاد و يادش هميشه گراميباد.

گردآورنده: مجله اينترنتي كام به كام

 

 

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

واينك امروز نيز:

 

زندگی نامه شهید همت

 

 

به روز 12 فروردین 1334 ه.ش در شهرضا در خانواده ای مستضعف و متدین بدنیا آمد. او در رحl مادر بود كه پدر و مادرش عازم كربلای معلّی و زیارت قبرسالارشهیدان و دیگر شهدای آن دیار شدند و مادر با تنفس شمیم روحبخش كربلا، عطر عاشورایی را به این امانت الهی دمید.

محمد ابراهیم درسایه محبّت های پدر ومادر پاكدامن، وارسته و مهربانش دوران كودكی را پشتسر گذاشت و بعد وارد مدرسه شد. در دوران تحصیلش از هوش واستعداد فوقالعادهای برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران دبستان و دبیرستان را پشت سر گذاشت.

هنگام فراغت از تحصیل بویژه در تعطیلات تابستانی با كار وتلاش فراوان مخارج شخصی خود را برای تحصیل بدست میآورد و از این راه به خانواده زحمتكش خود كمك قابل توجه ای میكرد. او با شور ونشاط و مهر و محبت و صمیمیتی كه داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری میبخشید.

پدرش از دوران كودكی او چنین میگوید: « هنگامی كه خسته از كار روزانه به خانه برمیگشتم، دیدن فرزندم تمامی خستگیها و مرارتها را از وجودم پاك میكرد و اگر شبی او را نمیدیدم برایم بسیار تلخ و ناگوار بود. »

اشتیاق محمد ابراهیم به قرآن و فراگیری آن باعث میشد كه از مادرش با اصرار بخواهد كه به او قرآن یاد بدهد و او را در حفظ سوره ها كمك كند. این علاقه تا حدی بود كه از آغاز رفتن به دبیرستان توانست قرائت كتاب آسمانی قرآن را كاملاً فرا گیرد و برخی از سورهه ای كوچك را نیز حفظ كند.

 

 

بخشی از سخنان شهید همت

 

 

http://img.tebyan.net/Big/1386/09/196342916218702197915811467316923835223.jpg

 

 

شهيد همت: از طرف من به جوانان بگوييد چشم شهيدان و تبلور خونشان به شما دوخته است بپا خيزيد و اسلام خود را دريابيد.

 

 

فرازی از وصیتنامه شهید:

 

 

http://media.isna.ir/content/17%5B2%5D.jpg/3

 

بسمالله الرحمن الرحیم

 

وصیت می کنم پدرم همچو عمار به حضرت رسول (ص) و حضرت امام عزیز وفادار باشيد. همچنین مادر مهربان و مومنه ام و برادران مخلص و بدون تکلفم شما هم به امام وفادار باشید. مطمئن باشید امام راست میگوید و فقط او و مخلصان مقرب و بیریای ایشان هستند که میتوانند اسلام از پا افتاده را بر پای دارند.

 

پدرم،مادرم و برادرانم، وظیفه خود را در حد واجب کفایی انجام دادهاید ولی این را فراموش نکنید که هنوز دین خود را به اسلام ادا نکردهایم. پدر معظم و مادر مکرمه و برادران شریفم، مواظب باشید با افرادی که یا جنگ را تحریم میکنند و یا جبهه نمیروند و لاف حمایت از اسلام را میزنند، تماس نداشته باشید که به خدا سوگند اینها همه دروغگو است و خائن به اسلام هستند. فکر نکنید چون در این دنیا مقامی دنیایی دارند پس بنابراین خوبند. نه، آنها غافلند. مبادا شما هم در این غلفتشان شریک و یا دخیل شوید.

 

 

http://www.nedayeenghelab.com/images/docs/000035/n00035308-r-b-007.jpg

 

روحش شاد و نامش هميشه جاويد باد...

 

گردآورنده: روابط عمومي مجله اينترنتي كام به كام

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • 7 ماه بعد...

شهید مصطفی چمران : خوش دارم هیچ‏کس مرا نشناسد

 

خوش دارم هیچ‏کس مرا نشناسد

 

هیچ‏کس از غم‏ها و دردهایم آگاهی نداشته باشد،

 

هیچ‏کس از راز و نیازهای شبانه‏ام نفهمد

 

هیچ‏کس اشک‏های سوزانم را در نیمه‏های شب نبیند

 

هیچ‏کس به من محبت نکند

 

هیچ‏کس به من توجه نکند

 

جز خدا کسی را نداشته باشم

 

جز خدا با کسی راز و نیاز نکنم

 

جز خدا انیسی نداشته باشم

 

جز خدا به کسی پناه نبرم

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

http://yademanisar.ir/wp-content/uploads/2012/10/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF7.jpg

 

 

وصيتنامه سردار شهيد اسلام، مداح اهل بيت ( ع )

 

جانباز شهيد حاج سيد مجتبي علمدار

 

شهادت ميدهم و پسنديده ام خدا را به پروردگاري و اسلام را براي دينداري و محمد ( ص ) را به پيغمبري و علي ( ع ) را به امامت و حسن ( ع ) و حسين ( ع ) علي ( ع ) و محمد ( ص )وجعفر ( ع ) و موسي ( ع ) و محمد ( ع ) و علي ( ع ) و حسن ( ع ) و قائم آل محمد مهدي موعود ( عج ) را امام و پيشوايان بر حق و رهبران اسلام بعد از پيغمبر ( ص ) از دشمنانش بيزارم و دوستانشان را دوست دارم .

اولين وصيت من به شما راجع به نماز است چيزي را که فرداي قيامت به آن رسيدگي مي کنند نماز است. پس سعي کنيد در حد توانتان نمازهايتان را سر وقت بخوانيد و قبل از شروع نماز از خداوند منان توفيق حضور قلب و خضوع در نماز طلب کنيد. به همه شما وصيت مي کنم همه شمائيکه اين صفحه را مي خوانيد قرآن را بيشتر بخوانيد بيشتر بشناسيد بيشتر عشق بورزيد بيشتر معرفت به قرآن داشته باشيد بيشتر دردهايتان را با قرآن درمان کنيد سعي کنيد قرآن انيس و مونستان باشد نه زينت دکورها و طاقچه هاي منزلتان بهتر است قرآن را زينت قلبتان کنيد.

به دوستان و برادران عزيزم وصيت مي کنم کاري نکنند که صداي قربت فرزند فاطمه ( س ) ( مقام معظم رهبري ) را که همان ناله غريبانه فاطمه ( س ) خواهد بود به گوش برسد.

همان طوري که زمان امام خميني ( ره ) گوش به فرمان بوديد و در صحنه هاي انقلاب حاضر و آماده ايثار از جان و مال و زندگي جهت هر چه بارورتر شدن درخت تنومند اسلام ناب که 1400 سال پيش بدست تواناي خاتم پيغمبران محمد بن عبدالله ( ص ) کاشته شده و با خون فاطمه زهرا( س ) بين درب و ديوار و عرق خون آلود پيشاني حيدر ، جگر پاره امام حسن ( ع ) در ميان تشت ، بدن پاره پاره و رگ بريده حلقوم ابي عبدالله ( ع ) و خونهاي جاري شده از ابدان شهداي کربلا و کربلاي ايران آبياري شد باشند نگذاريد که آن واقعه تکرار شود ! حتما مي پرسيد کدام واقعه ؟

همان واقعه اي که بي بي فاطمه زهرا ( س ) نيمه دل شب دست به دعا بردارد که اللهم عجل وفاتي همان واقعه اي که علي ( ع ) از تنهايي با چاه درد دل کند همان واقعه اي که امام حسن مجتبي ( ع ) را سنگ بزنند و آنقدر مظلوم و غريبش کنند که بعد از مرگش جنازه اش را تيرباران کنند ، همان واقعه اي که امام حسين ( ع ) فرياد بزند ( هل من ناصر ينصرني ) فقط پيکرهاي بي سر شهداء تکان بخورد همان واقعه اي که امام صادق ( ع ) بفرمايند : به تعداد انگشتان يک دست يار و ياور واقعي ندارم همان واقعه اي که … و نهايتا همان واقعه اي که امام خميني ( ره ) بگويند : من جام زهر نوشيده ام و ناله غريبانه ( اللهم عجل وفاتي ) او فاطمه ( س ) را به گريه آورد !!!

شيعه هل مسلمونا ، حزب اللهي ها ، بسيجي ها و … نگذاريد تاريخ مظلوميت شيعه تکرار شود .

بر همه واجب است مطيع محض فرمايشات مقام معظم رهبري که همان ولي فقيه مي باشد ، باشند چون دشمنان اسلام کمر همت بستند و ولايت را از ما بگيرند و شما همت کنيد متحد و يکدل باشيد تا کمر دشمنان بشکند و ولايت باقي بماند. وصيت مي کنم مرا در گلزار شهداي ساري دفن کنيد و تنها اميد من که همان دستمال سبزي است که هميشه در مجالس و محافل مذهبي همراه من بوده و به اشک چشم دوستانم متبرک شده را بر روي صورتم بگذارند و قبل از آنکه مرا در قبر بگذارند مداحي داخل قبرم برود و مصيبت جد غريبم فاطمه زهرا ( س ) و جد غريبم حسين ( ع ) را بخواند .

به شب اول قبرم نکنم وحشت و ترس

چون در آن لحظه حسين است که مهمان من است

و از مستمعين گرامي مي خواهم که اشک چشمشان را داخل قبر من بريزند تا در ظلمت قبر نوري شود و اين را باور کنيد که از اعماق قلبم مي گويم : ( من از ظلمت قبر و فشار قبر خيلي مي ترسم شما را به حق پنج تن آل عبا تا مي توانيد برايم دعا کنيد و نماز شب اول قبر را براي من بخوانيد و زماني که زير تابوت مرا گرفتيد بسوي آرامگاه مي بريد تا مي توانيد مهدي ( عج ) و فاطمه ( س ) را صدا بزنيد … )

کي واهمه دارد ز مکافات قيامت آنکس که بود در محشر به پناه حسين (ع)

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بایگانی شده

این موضوع بایگانی و قفل شده و دیگر امکان ارسال پاسخ نیست.

×
×
  • اضافه کردن...