MeRjei ارسال شده در مهر 3، 2013 اشتراک گذاری ارسال شده در مهر 3، 2013 این روزها جای خالی ” تـو ” را با عروسکی پر می کنم همانند توست مرا ” دوست ندارد ” احساس ندارد ! اما هر چه هست ” دل شـکـســتـن ” بلد نیست.... لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
MeRjei ارسال شده در مهر 3، 2013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در مهر 3، 2013 غفلـــــــــــــــــت کردی مادر… پشت این قلـــــــــب عاشق فرزندت آرام آرام جـــــــــــان میسپارد و تــــــــــــــو… فرامـــــــــــــــــوش کردن را به او نیاموخته بودی….! لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
MeRjei ارسال شده در مهر 3، 2013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در مهر 3، 2013 خدایا ! از این به بعد به بندگانتــــــــــــ... یک " مترجــــــــــم " اضافه کن!! اینجا ... هیچ کس ، هیچ کس را نمیــــــــ فهمــــــــــــــــد ... لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
MeRjei ارسال شده در مهر 3، 2013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در مهر 3، 2013 ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺁﻧﮑﻪ ﻣﺮﺍ ﻫﻤﺪﻡ ﻏﻢ ﻭ ﻏﺼﻪ ﮐﺮﺩ ﻣﺮﺍ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﯼ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﯾﮏ ﺑﻮﺳﻪ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺁﻧﮑﻪ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺧﺎﻃﺮﻩ شد ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻮﺳﻪ ﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺁﺭﺯﻭﯾﯽ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺷﺪ ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺁﻧﮑﻪ ﻣﺮﺍ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﺎ ﺭﻭﯾﺎﯾﺶ ﺗﻨﻬﺎ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻫﺮ ﺷﺒﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺣﺴﺮﺕ ﻓﺮﺩﺍ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺁﻧﮑﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﺎ ﻏﺮﺑﺖ ﺁﺷﻨﺎ ﮐﺮﺩ ﺣﺎﻝ ﻣﻦ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻡ ﻭ ﻋﺸﻖ ﻭ ﮐﻮﻟﻪ ﺑﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺩﺭﺩ لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
MeRjei ارسال شده در مهر 3، 2013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در مهر 3، 2013 همیشـــہ از آمدن "ن" بر سر "کلـــمات" می ترســــمـ. نـ داشتـــن تو... نـ بودنـــ تو... نــ ماندنــــ تو... کاشـــ ایــن بار حداقل "دل واژه" برایـــمـ مــی سوختـــــــــ و خبــر میــــداد از "نــ رفتــــن" تو لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
MeRjei ارسال شده در مهر 3، 2013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در مهر 3، 2013 زرگتــرین اشتبـاه کســی کـه خـرش از پـل گذشـته اینـه کـه فـکـر کنـه دیگه پلــی جلــــوش نیســت.... لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
MeRjei ارسال شده در مهر 3، 2013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در مهر 3، 2013 چقدر ســــــــــرد است! وقتــــــــــــــــــــــ ــی... می خواهمت و نیســــــــــــــــــتی لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
MeRjei ارسال شده در مهر 3، 2013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در مهر 3، 2013 یـــه حرفهائیــم هســت توی زندگـــی که فقط میتونی به دیــوار اتاقــت بگــی!... لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
MeRjei ارسال شده در مهر 3، 2013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در مهر 3، 2013 بعضــی حرفـها را نبـاید زد و بعضــی حرفها را نبایـد خــورد ! " بیچــــاره دل " ! چــه مـی کشد میــان این زد و خــورد ! لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
MeRjei ارسال شده در مهر 3، 2013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در مهر 3، 2013 بعضی وقتها باید یقه ی احساست را بگیری با تموم قدرت سرش داد بزنی و بگی: تورو خدا بسه بسه دیگه تا حالا هرچی کشیدم از دست تو بود لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
MeRjei ارسال شده در مهر 3، 2013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در مهر 3، 2013 سخت ترین لحظه اینه که : بفهمی برای کسی که تمام زندگیته فقط یه تجربه ای !!! لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
MeRjei ارسال شده در مهر 3، 2013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در مهر 3، 2013 بهترین پیام دنیا یا بمان و امید فردایم باش یا دیروزم را برگردان و برو.... لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
MeRjei ارسال شده در مهر 3، 2013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در مهر 3، 2013 گوشهایم را می گیرم... و چشم هایم را می بندم... و زبانم را گاز می گیرم.. ولی... حریف افکارم نمی شوم... چقدردردناک است... فهمیدن ...! لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
MeRjei ارسال شده در مهر 3، 2013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در مهر 3، 2013 قُلاب خود را به آب انداخت و زبانش را هم به سر آن زد . . . قرار بود ماهی قرمز سر سفــــــره ی هفت سین باشم اما ... سر از میز طعامش درآوردم!!! . . . مرا سرخ کرده می خواست ...!!! لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
MeRjei ارسال شده در مهر 3، 2013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در مهر 3، 2013 تـو هم تلخ بودی تلــخ ! درست مثل قطره های فلج اطفالی كه در كودكی به خوردم می دانند ! غافل از اینكه این بار تلخی تــو دلم را فلــج كرد ...! لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
MeRjei ارسال شده در مهر 3، 2013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در مهر 3، 2013 من هیچوقت واسه کسی شاخ نشدم . فقط شاخ دراوردم از شاخ شدن خیلیا ! لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
MeRjei ارسال شده در مهر 3، 2013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در مهر 3، 2013 بیا و عاشقانه سلام کن و بعد برای همیشه برو … دلگیر نخواهم شد دیگر به دیدارهای ناگهانی… دوست داشتنهای موقتی… و رفتنهای بی خداحافظی عادت کرده ام … لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
MeRjei ارسال شده در مهر 3، 2013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در مهر 3، 2013 کوچه ها را بلد شـــده ام و رنگـــ چراغ هاي راهنـــما را ديگـــر در راه مدرسه گـــم نمي شوم ! اما ميـــان آدم ها گـــم ميـــشوم آدم ها را بلـــد نيستـــم ! لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
MeRjei ارسال شده در مهر 3، 2013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در مهر 3، 2013 نجار ها هم کورند هنوز هم تخت دو نفره ميسازند نميبينند همه تنهاييم حتي آنهايي که دو نفره ميخوابند... لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
MeRjei ارسال شده در مهر 3، 2013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در مهر 3، 2013 دیـــگر بــا صــدای بـــلند نمـــی خــندم بـــا صـــدای بـُلنــد حـــرف نمــــی زنم دیـــگر گـــوش نمـــی دهـــم بــــه صـــدایِ بـــاد دریــــــا پَـرنــــده پــــاواروتـــی پـــاورچیــــن پـــاورچیــــن مـــــی آیم و َ مـــــی روم بـــی سروصــــدا زندگــــی مــــی کنم "تــــــو در مـــــن بــــه خــــواب رفتـــــهـ ای" لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
MeRjei ارسال شده در مهر 3، 2013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در مهر 3، 2013 مام شد… این هم از “خیالت” بردار و برو… شاید باز بخواهی به کسی “هدیه اش” بدهی… سال دیگریست امسال!!! لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
MeRjei ارسال شده در مهر 3، 2013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در مهر 3، 2013 دختر و پسر که زمانی همدیگرو با تمام وجود دوست داشتن بعد از پایان ملاقاتشون با هم سوار یه تاکسی شدن و آروم کنار هم نشستن . . . دختر میخواست چیزی رو به پسر بگه ولی روش نمیشد ! پسر هم کاغذی رو آماده کرده بود که چیزی رو که نمیتونست به دختر بگه توش نوشته بود ؛ پسر وقتی دید داره به مقصد نزدیک میشه کاغذ رو به دختر داد ، دختر هم از این فرصت استفاده کرد و حرفشو به پسر گفت که شاید بعد از پایان حرفش پسر از ماشین پیاده بشه و دیگه اونو نبینه . . . دختر قبل از این که نامه ی پسرو بخونه به اون گفت که دیگه از اون خسته شده ، دیگه عشقش رو نسبت به اون از دست داده و الان پسری پیدا شده که بهتر از اونه . . . پسر در حالی که بغض تو گلوش بود و اشک توی چشماش جمع شده بود با ناراحتی از ماشین پیاده شد که در همین حال ماشینی به پسر زد و پسر درجا مرد . . . دختر که با تمام وجود در حال گریه بود یاد کاغذی افتاد که پسر بهش داده بود ، وقتی کاغذ رو باز کرد پسر نوشته بود : “ اگه یه روز ترکم کنی میمیرم . . . ” لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
ارسال های توصیه شده
بایگانی شده
این موضوع بایگانی و قفل شده و دیگر امکان ارسال پاسخ نیست.