...

[mahsa k]

سکوت که میکنم میگویی خــــداحافظ !لطفا دیگر سکوت هایـــــــم را تفسیر نکناگر می توانستی معنی آن هـــــــا را بفهمی که،کارمان بــــــه خداحافظی نمی کشید ...

[mahsa k]

چــه زیبــاست وقتـی میفهمـی

کسـی زیــر ایـن گنــبد کبــود

انتظــارت را میـکشـــــد

چــه شیــــــرین اســـــت

طعــم پیامکی کــه میگـــوید :

” کجایـی” ...؟

[mahsa k]

اگر خوابیده بودم

بی شک هر شب خوابت را می دیدم

سالــهاست بـه انتــظار دیدارت بیدارم

من بازنده ی خواب و بیداریــــــم

[mahsa k]

تن من زخمی است...

یک خراش کمتر یا بیشتر

چه فرقی دارد...؟!

راحت باش!

[mahsa k]

چشمان مرا به چشمهایش گره زد

بر زندگیم رنگ غم و خاطره زد

او رفت ولی نه طبق قانون وداع

یکبار فقط به شیشه ی پنجره زد . . .

[mahsa k]

غریبه!

هوای دلم عجیب برایت گرفته!

من و آسمانی از حرف های نگفته!

راستی،

جسارت نباشد

تو کی می آیی ؟!

[mahsa k]

چـﮧ سَـפֿـﭞ اَسـﭞ

هَـم پـآییز بآشَـﬤ،

هَـم اَبر بآشَـﬤ،

هَـم بآرآטּ بآشَـﬤ،

هَـم פֿـیآبآטּ ِ פֿـیس بآشَـﬤ ...

اَمـــــآ...

نـﮧ تــو بآشے ...

نـﮧﬤستے بَـرآے فِشُرﬤטּ بآشـﬤ،

نـﮧ پآیے بَـرآےقَـﬤم زَﬤטּ بآشَـﬤ وَ

نـﮧ نگآهـے بَـرآے زُل زَﬤטּ ...

[mahsa k]

هنگام بارش باران سرت را رو به آسمان نگیرمن به بوسه ‏‏‏‏‏‏‏های باران روی صورتت هم حسودی میکنم !

[mahsa k]

آنـــقدر نـفس مـی کــشم …

تـــا ،

تمـــام شـود..

همـه ی آن “هـــوایــی” کـه ،

ســـراغ ِ تـــو را مـی گــــیـرد …

[mahsa k]

من بر چشمانم پارچه ای سیاه خواهم بست

تا هیچ چیز را نبینم

نه شکنجه را و نه چراغها را

تنها صدایشان را خواهم شنید

و هر چه را که بشنوم

لب باز نخواهم کرد

چرا که دهانم بوی مرگ می دهد

[mahsa k]

من تمنا کردم

که تو با من باشی

تو به من گفتی

- هرگز، هرگز!

پاسخی سخت و درشت

و مرا غصه این

هرگز، کشت…

[mahsa k]

من مانده ام

و انبوهی از اندوه

و تو بهانه ی چشمانم کمی آرام تر از دیدگانم جدا شو . . .

[mahsa k]

از صدایم اشک می بارد

آه من تنهاترین، تنهای این دنیام

هیچ یاری، مهربانی، هیچ همدردی

نیست حتی سایه ای اینجا

قلب من عمریست بغضش را فروخورده

اشک های تلخ من هم سخت، تکراریست

هستم اما از تهی هم نیست تر، گویا

بودنم همرنگ مرگی ممتد و جاریست

[mahsa k]

حرف تو که میشود من چقدرناشیانه ادعای بی تفاوتی میکنم...

[mahsa k]

بگو

چه مخدری بود

در بــــــــــــــودنت

که این همــــه

نبودنت را درد میکشم...

[mahsa k]

اینجــا صـدای پـا زیــاد می شنــوم...!

امــا هیچکــدام تــو نیستــی ...!

دلــــــم ؛ خـوش کرده خــودش را بــه ایـن فکــر ؛

که شایــد ؛ پابرهنه بیایی ...

[mahsa k]

پراز بغضم شانه ات ساعتی چند رفیق؟؟؟

[mahsa k]

می ترسمــــــ...!

[mahsa k]

درنگعجب دنیای عجیبیست!رفتن و ماندن من به یک نقطه بند بودزمانی که گفتی”برو”چقدر عاشقانه می شد ، اگر نقطه اش بالا بود . . .

[mahsa k]

کلمات قدرت آزار دادن شما را ندارند مگر آنکه گوینده ی کلمات؛ برایتان بسیار عزیز باشد…

[mahsa k]

زبانـم لـال چشـمـم کـور

اگـر غیـر از بـو ی تـو

شنـیده باشـم

یـاد تنـت کـه مـی افـتم

رشتـه ی افکـارم پنـبه مـی شـود !

[mahsa k]

می خواهم خودکشی کنم؛

نه اینکه تیغی بردارم و رگم را بزنم؛

قید احساسم را می زنم …

[mahsa k]

بیا با پنجه راه برویم. . .

روی تن این دنیا. . .

بگذار خواب بماند. . .

نفهمد از قانونش گریخته ایم و،

دل باخته ایم. . . !

[mahsa k]

خاطراتت صف کشیده اند !یکی پس از دیگری …

حتی بعضی هاشان آنقدر عجولند که صف را بهم زده اند !

و من …

فرار می کنم

از فکر کردن به تو

مثل رد کردن آهنگی که …

خیلی دوستش دارم خیلی !

[mahsa k]

قسم

به آیه آیه هـــای دلتنگــی

که در تلاوت عشق؛

نام تو را

کسی چون من

حزین نمی خواند!